پنج شنبه 85 مهر 6
گل عفاف
هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است ، چون باغ بی دیوار از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند. هیچ کس هم با نام آزادی دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شبها درِ حیاطش را باز نمی گذارد چون خطر رخنه دزد جدی است. هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمی گزارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده می شود. هر چیز که قیمتی تر باشد درصد مراقبت از آن بالاتر می رود. هر چه که نفیس تر باشد بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت لازمتر. اگر در ِ شیشه عطری را باز بگذاری ، عطرش می پرد. اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در ِ آن را نبندی، گم می شود.اگر در مقابل پنجره خانه ات توری نزنی ، از نیش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود. وقتی راه ورود پشه ها را می بندی خود را « مصون » ساخنه ای نه « محدود » و زندانی. وقتی درِ خانه را می بندی یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی ، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید وبند و حصار افکنده باشی. اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان ، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد می گیرد و نه اگر هم ایراد بگیرد اعتنا می کنی، چرا که سخنش را بی منطق و نا اگاهانه می دانی و میبینی.
اینکه « دل باید پاک باشد » بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه « لاقیدی » و گر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد. ظاهر، آیینه باطن است و ..... « از کوزه همان برون تراود که در اوست » . زن ، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت ، خود را به بهای چند نامه و نگاه ولبخند نفروشد. زن ، به خاطر لطافتی که دارد نباید در دستهای خشن کامجویانِ دیوسیرت ، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند ، او را دور می اندازند یا زیر پایشان له کنند.
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است ، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه گردد. گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست. دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند. سادگی وخامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشمهای ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمی اندازد و از زهر نگاهها و نیش پشه های شهوت در امان می ماند!
بعضی از نگاهها ویروس «گناه » منتشر می کند ، وبعضی از چهره ها حشره مزاحمت جمع می کند. خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها ، نشانه تیره اندیشی است ، نه روشنفکری ! علامت جاهلیت است نه تمدن ! می گویی نه ؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی ، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می زنند و بر جهالت خود لعنت می فرستند. کسی که از « جماعت رسوا » نگریزد « رسوای جماعت » می شود ! آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد ، آنکه یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض می کند ، آنکه «کودک عفاف » را جلوی صدها سگ گرسنه می برد و به تماشا می گزارد ، روزی هم « پشت دیوار ندامت » اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت ، در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت.
از اول که جامه عفاف سفید وشفاف است ، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد. از اول باید مواظب بود این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین تَرَک بر ندارد. از اول نباید به پای بیگانه ، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد ، که بوته های نورس عصمت را لگدمال کند. ولی ..... گریه بی حاصل است و بی ثمر ، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد !!!
(جواد محدثی)
()