دوشنبه 85 مهر 10
مربی و مربا
مرحوم آقای دولابی در کتاب مصباحالهدی داستان زیبایی را نقل میکنند: نخودچی پز نخودها را در یک دیگ ریخته و روی آتش شدید گذاشته بود و کفگیر می زد. اول نخودها داد وقال می کردند و می گفتند سوختیم و از جا می پریدند. تا اینکه یکی از نخودها گفت : گویا می خواهند با ما نخودچی گُل درست کنند ودر مجلس سلطان بگذارند و سلطان ما را بخورد. نخودها گفتند اگر این طور است پس نخودچی پز کار خوبی می کند، ای کاش آتش را تندتر کند و بیشتر کفگیر بزند. کار که به اینجا رسید نخودچی ها تقریبا بو داده شده بودند و اتفاقا بر عکس خواسته نخودها، آتش را کم کرد ودیگر کفگیر هم نزد. ما هم مثل نخودها هستیم و خدا و موالیانمان می خواهند ما را پخته کنند. گاهی اوقات چیزی را که پختنش ساعتها وقت نیاز دارد درون دیگ زودپز می ریزند و در اثر فشار داخل دیگ ، ظرف چند دقیقه می پزند . خدا و اولیاء هم گاهی اوقات با ابتلائات شدید یک شبه ما را صد سال پیش می برند. پس باید به ابتلائات تن داد تا زودتر به مقصد رسید. خداوند مربّی است وما مربّا. برای پختن مربا باید هم شیرینی بکار برد و هم ترشی؛ گاهی گرمش کرد و گاهی سردش. خدا هم با ما همین کار را می کند. به مربی خود اعتماد کنیم و در کارش اظهار نظر نکنیم و به کارش تن بدهیم وتسلیم شویم.
()