سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوشنبه 87 خرداد 6

درسهایی از تاریخ (قسمت اول)

اشاره: این نوشتار بر آن است تا به دور از هرگونه تعصب ملی و مذهبی و با بررسی منابع گسترده‌ی تاریخی و بر پایه‌ی نظریات مورخان بی‌طرف غربی و شرقی، گذشته‌ی با شکوه تمدنی را به تصویر بکشد که حقایق و اسرار آن طی قرون متمادی در دل خروارها خاک جهالت و فریب مدفون بوده و به فراموشی سپرده شده است. «تمدن بزرگ اسلامی، با گستره‌ای از چین تا اسپانیا»

پیش‌گفتار: بیش از چهارده قرن است که از طلوع و ظهور اسلام می‌گذرد؛ در این دوران طولانی و پر فراز و نشیب، با گسترش اسلام در میان ملل مختلف و به تبع آن آمیختگی فرهنگ‌های گوناگون با آداب و رسوم و فرهنگ اسلامی، تمدنی شکل گرفت که در سده‌های درخشش و شکوفایی خود، در مغرب و مشرق عالم همواره منجر به بهت و حیرت همگان می‌‌شده است؛ و در روزگاری که جهان غرب در دوری از تمدن و فرهنگ بسر می‌برد (نزدیک به 1300 سال، که غربی‌ها آن را قرون وسطی می‌نامند)، جهان اسلام در علم و ادب و هنر و مذهب و فلسفه چون نگینی می‌درخشید و به پیشرفت‌های فراوانی در زمینه‌های علمی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی دست یافته بود. اما این تمدن بزرگ نیز همچون تمدن‌های پیش از خود دستخوش تحولات بسیار زیادی قرار گرفت و به دلایل متعددی که این نوشتار مترصد پرداختن به آن است دچار رکود و ضعف گردید و مغلوب فرهنگ نوپای غربی شد؛ فرهنگی که به اذعان تاریخ، کاملا متاثر از فرهنگ اسلامی بوده و با الگوبرداری و برداشت از آن پایه‌های فرهنگی خود را بنا نهاده است.
اما باید توجه داشت به همان مقدار که یادآوری دوران عقب‌ماندگی تمدن اسلامی موجب سرافکندگی است، مروری بر فصول درخشش و شکوفایی آن، نه تنها مایه‌ی مباهات و افتخار خواهد بود، بلکه انگیزه‌ای برای خلق دوباره‌ی‌ آن ایجاد خواهد کرد. براستی ملت‌های مسلمان اگر گذشته‌ی با شکوه خود را بشناسند روح تازه‌ای در کالبدشان دمیده خواهد شد و موجبات پیشرفت و تعالی را فراهم و رکود و سستی را از خود دور خواهند کرد و بی‌شک عظمت از دست رفته‌ی خویش را باز‌آفرینی خواهند نمود؛ و تمدن جدیدی را در قرن بیست و یکم پایه خواهند گذاشت که مبنای زندگی تمامی بشریت قرار گیرد؛ تمدنی که در عین پرداختن به علم و دانش بر محور دین و اخلاق می‌گردد و همانند تمدن غربی انسانیت را فدای تکنولوژی نمی‌کند؛ تمدن اسلامی دیانت و عقلانیت را جدای از هم و نافی یکدیگر نمی‌داند و انسان را در عین برخورداری و بهره‌مندی از تمامی امکانات مادی ملزم به رعایت دستورات الهی می‌داند؛ (در قسمت‌های آینده بیشتر به این مساله خواهیم پرداخت) و این هدفی است که اندیشمندان و فرهیختگان مسلمان در دهه‌ها و سده‌های اخیر به دنبال تحقق آن بوده‌‌ و تمام تلاش خود را در جهت بیداری اسلامی مصروف داشته‌اند.
اما حقیقتا کدام مورخ می‌تواند گذشته‌ی باشکوه تمدن اسلامی و اوضاع و احوال آنرا بر ما آشکار کند؟ آیا می‌توان به گفته‌ها و یافته‌های تاریخ‌نویسان غربی که خود را یگانه صاحب بشریت و تمدن بشری می‌دانند اعتماد کرد؟ آیا این ادعای آنان که ما اروپاییان اولین تمدن بشری را در یونان و روم باستان پایه‌گذاری کردیم، سخن گزافی نیست؟! البته این بدان معنا نیست که همه مورخان غربی بیراهه رفته‌اند، بلکه بوده‌اند و هستند کسانی که بدور از تعصب، تاریخ را آنگونه که هست روایت می‌کنند، نه آنگونه که خود می‌خواهند.
این نوشتار در بخش اول، وضعیت جهان قبل از ظهور اسلام را به تصویر خواهد کشید و برای اثبات این مدعا که غربی‌ها نخستین پایه‌گذاران تمدن در جهان نبوده‌ و در اولین دوره‌ی شکوفایی خود(یونان و روم باستان) از مشرق زمین الگو پذیرفته و از آن مایه گرفته‌اند، به بررسی اجمالی تمدن‌های بزرگ تاریخی خواهد پرداخت. در بخش دوم، تمدن اسلامی و ابعاد علمی و فرهنگی آن را تشریح خواهد کرد و در بخش سوم، علل و عوامل رکود و ضعف در تمدن اسلامی و دلایل قوت گرفتن فرهنگ نوپای غربی را مورد بررسی قرار خواهد داد:
1- از تمدن سومری تا تمدن اسلامی (سیری در تمدنهای بزرگ بشری)
2- جلوه‌هایی از تمدن اسلامی (بررسی ابعاد تمدن و فرهنگ در جهان اسلام)
3- علل پیشرفت و رکود تمدن اسلامی (بررسی عوامل پیدایش، شکوفایی و رکود آن)

گستره تمدن اسلامی

منابع مورد استفاده:
1- «تاریخ تمدن» نوشته «دکتر ویلیام دورانت» مورخ بزرگ آمریکایی؛ ویل دورانت در این کتاب که مشتمل بر بیش از ده هزار صفحه می‌باشد، زندگی و مرگ اولین تمدنهای بشری را (4000 سال قبل از میلاد مسیح) تا زمان انقلاب فرانسه و عصر ناپلئون (1800 سال بعد از میلاد مسیح) روایتگری می‌کند. این اثر ارزشمند که با بررسی هزاران کتب معتبر تاریخی و با استناد به تحقیقات باستان‌شناسی در طی مدت 60 سال به رشته‌ی تحریر درآمده است، دارای دو ویژگی تقریبا منحصر به فرد است: اول اینکه ویل دورانت با خلق این اثر بی‌نظیر یک نوع وحدتی را در نگاه به تاریخ پایه‌گذاری کرد تا جایی که خود، این عمل را تهور‌آمیز می‌داند. زیرا شیوه‌ در تاریخ‌نگاری غربی یک شیوه‌ی جزئی‌نگرانه است. اما دورانت معتقد است باید به تاریخ بشریت یک نگاه همه جانبه داشت و همه ابعاد آن را با هم مورد مطالعه قرار داد (اقتصاد، سیاست، مذهب، فرهنگ، هنر، فلسفه، ادبیات و غیره). و همه این اجزاء را در کنار هم چید تا اندیشه صحیحی درباره تمدن بشری شکل گیرد؛ مانند پازلی که اگر هر قسمت آن به تنهایی دیده شود مفهومی در بر نخواهد داشت، اما اگر همه قطعات به طور صحیح در کنار هم قرار گیرند معنا و مفهوم پیدا خواهد کرد. ویل دورانت معتقد است «تمدن رودی است با دو ساحل» و چنین می‌اندیشید که بیشتر تاریخنگاران تنها به خود رود توجه دارند «که گاه به دست آنها که می‌کشند و می‌دزدند و غوغا می‌کنند پر از خون شده است». دورانت اما، تلاش فرهنگی خود را در مجموعه عظیم تاریخ تمدن وقف نوشتن حوادثی کرده است که در دو ساحل رود اتفاق افتاده و می‌افتد. جایی که به قول او «مردمان گمنام خانه می‌سازند، عشق می‌ورزند، کودک می پرورند، آواز می‌خوانند، شعر می‌گویند و مجسمه می‌سازند».
ویژگی دوم تاریخ تمدن قضاوت بی‌طرفانه‌ی آن است. دورانت بر خلاف اکثر مورخان، تاریخ را سرگذشت افراد استثنایی، و منحصر به جنگها و سیاست‌بازیها نمی‌داند و بر خلاف شیوه‌ی کوته‌نظرانه‌ی عمده محققان غربی، مشرق زمین را با دیده تحقیر نمی‌نگرد و تاریخ تمدن را از یونان آغاز و به اروپای غربی ختم نمی‌کند. دورانت می گوید «اگر داستان ما از مشرق زمین آغاز می‌شود نه تنها از آن روست که آسیا قدیمی‌ترین نمایشگاه مدنیت است بلکه از آن جهت است که این تمدنها به منزله‌ی خمیرمایه و شالوده‌ی فرهنگ یونان و روم هستند. اگر به خوبی روشن شود که چه مقدار از اختراعات لازم برای زندگی و همچنین بنیان اقتصادی و سیاسی یا علوم و ادبیات و آنچه در فلسفه و دین داریم از مصر و شرق برخاسته تعجب خواهیم کرد... ولی تفکر غربی چگونه ممکن است مشرق زمین را فهم کند؟» (یعنی از درک آن عاجز است). او یکایک مردم جهان را در همه‌ی اعصار، خالق تمدن بشری می‌داند و بر خلاف غالب محققان غربی که معتقدند بشریت امروز باید همه چیز خود را کنار بگذارد و رنگ غربی به خود بگیرد، قاطعانه می‌گوید که «تمدن هم اشتراک مساعی است و هم رقابت، بنابراین چه بهتر که هر ملت دارای فرهنگ، دولت، اقتصاد، لباس و آوازهای مخصوص خود باشد».
2- «فرهنگ اسلام در اروپا» نوشته «دکتر زیگرید هونکه» محقق آلمانی؛ دکتر هونکه نه تنها خود مسلمان نیست که هیچ قرابتی هم با مسلمانان ندارد، اما جویای حقیقت است و نمی‌تواند نسبت به واقعیت‌های تاریخ بی‌تفاوت باشد. او از لابلای کتابهای تاریخی اسنادی را جمع‌آوری و در کنار هم قرار داده، که خبر از حقیقت تکان‌دهنده‌ای می‌دهند. زمانی که اروپا در تاریکی تمدنی و فرهنگی، و دوری مطلق از علم، و در جمود فکری به‌سر می‌برد (قرون وسطی)، تمدنی عظیم با گستره‌ای از چین تا اسپانیا در جریان بود و در علم و فرهنگ و ادب و هنر و مذهب و فلسفه چون نگینی بر تارک تاریخ می درخشید. در بررسی‌هایی که خانم هونکه انجام داده است این نتیجه بدست آمده که رنسانس در اروپا (انقلاب علمی و فکری در قرن 16 میلادی که موجب انقلاب صنعتی شد) کاملا متأثر از تمدن اسلامی بوده است و برای ادعای خود شواهدی مستند ارایه می‌دهد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت. و این نشان‌دهنده‌ی این است که اروپا و غرب در هر دو دوره‌ی درخشش تمدنی خویش، متأثر از شرق بوده‌اند.
3- «خدمات متقابل اسلام و ایران» تالیف «استاد شهید مرتضی مطهری»؛ استاد مطهری بعنوان اسلام‌شناسی برجسته و محققی کم‌نظیر به خوبی تاریخ تمدن اسلامی را بررسی کرده و با تسلطی که به تاریخ ایران دارد، در جواب به این سوال که سهم ایرانیان در شکل‌گیری تمدن اسلامی چقدر بوده است، جواب مستدل و درخور توجهی ارایه می‌دهد. شهید مطهری در جایی می‌نویسد «ما هر چه بیشتر در این زمینه مطالعه کردیم بیشتر به این نکته برخوردیم که مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخارآمیز است هم برای ایرانیان. برای اسلام بعنوان یک دین که به حکم محتوای غنی و پربار خود، ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته‌ی خویش ساخته است و برای ایران بعنوان یک ملت که به حکم روح حقیقت‌خواه و بی‌تعصب و فرهنگ دوست خود، بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است».
آری، فقط یک ملت متمدن و با فرهنگ می‌تواند حقایق دین را به خوبی درک کند و آنرا بعنوان دستورالعمل زندگی، در همه ابعاد حیات خویش به کار گیرد. و این همان راز پایبندی حقیقی مردم ایران، به اسلام واقعی است. به این مساله در بخش سوم(علل پیشرفت و رکود) بیشتر پرداخته خواهد شد. لازم به ذکر است که از دیگر آثار استاد مطهری در بخش سوم، جسته و گریخته استفاده گردیده است.
4- «تاریخ ایران، از آغاز تا انقراض قاجاریه» نوشته‌ی «حسن پیرنیا، عباس اقبال»؛ این کتاب که یکی از معتبرترین کتابهای تاریخی نگاشته شده درباره تاریخ ایران است، به تایید مورخان برجسته‌ای چون دکتر باستانی پاریزی و دکتر محمد دبیرسیاقی رسیده است.

(بخش اول: از تمدن سومری تا تمدن اسلامی)

ویل دورانت تمدن را اینگونه تعریف می‌کند «تمدن عبارت است از یک نظم اجتماعی که در نتیجه‌ی آن، خلاقیت علمی و فرهنگی امکان‌پذیر می‌شود. هر تمدن بر چهار رکن اساسی استوار است: امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و مسایل فرهنگی(معرفت و هنر). ظهور تمدن زمانی امکان‌پذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد، چرا که فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی، و احتیاج به ابداع و اختراع شکل می‌گیرد و انسان به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی تمایل پیدا می‌کند. فقط در سایه ی نظم است که شهرها شکل می‌گیرند، قوانین وضع می‌شوند، علوم پیشرفت می‌کنند، ادبیات و هنر درخشش می‌یابند و فلسفه و اخلاق تکامل پیدا می‌کنند». دانشمندان عوامل متعددی را در شکل‌گیری یک تمدن و یا انقراض و انحطاط آن موثر می‌دانند. عوامل جغرافیایی (زمین‌شناختی و آب و هوایی)، سیاسی، اقتصادی، نژادی، اخلاقی، دینی و... که در بخش سوم بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
دکتر دورانت در نتایج تحقیقات خود و با استناد به کاوش‌های باستان‌شناسی به این نتیجه رسیده، که اولین و بزرگترین تمدنهای بشری در خاور نزدیک (خاورمیانه‌ی امروزی) شکل گرفته‌اند. او مشرق‌زمین را گاهواره‌ی تمدن بشری می‌داند و می‌نویسد «از آن زمان که تاریخ مکتوب در دست است، تاکنون نزدیک به 6000 سال می‌گذرد. در نیمی از این مدت طولانی، خاور نزدیک سهم اصلی را در تمدن بشری ایفا کرده و مرکز جریان امور بوده است. از این اصطلاح مبهم «خاور نزدیک» منظور ما تمام جنوب غربی آسیاست که در جنوب روسیه ودریای سیاه، و در مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد؛ البته با مسامحه‌ی بیشتری این نام را شامل مصر نیز می‌دانیم، چرا که این سرزمین از زمانهای بسیار دور با شرق خود پیوستگی داشته و با یکدیگر شبکه‌ی پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن شرقی را ساخته‌اند.
در این منطقه که مرزبندی دقیق آن مقدور نیست، فرهنگهای مختلفی وجود داشته است و کشاورزی و بازرگانی، اهلی کردن حیوانات و دامداری، ساختن ارابه، سکه زدن و سند نوشتن، پیشه‌ها و صنایع، قانونگذاری و حکمرانی، ریاضیات و پزشکی، هندسه و نجوم، تقویم و ساعت، الفبا و خط نویسی، کاغذ و مرکب، کتاب و کتابخانه و مدرسه، ادبیات و موسیقی، حجاری و معماری، سفال‌سازی و اسباب تجملی، یکتاپرستی، آرایه‌ها و جواهرات، نرد و شطرنج، مالیات بر درآمد و چیزهای فراوان دیگری مرسوم و رایج بوده است؛ و تمدن و فرهنگ اروپایی و آمریکایی ما در طی چند قرن، بواسطه‌ی یونان و روم از همین تمدن و فرهنگ خاور نزدیک گرفته شده است. آریاییان، خود واضع تمدن نبوده‌اند، بلکه آن را از بابل و مصر به امانت گرفته‌اند. یونانیان نیز سازنده‌ی کاخ تمدن به شمار نمی‌روند، زیرا آنچه را از دیگران گرفته‌اند به مراتب بیش از آن است که از خود بر جای گذاشته‌اند. یونان در واقع همچون میراث‌خواری است که ذخایر سه هزار ساله‌ی علم و هنر را که با غنایم جنگی و یا بازرگانی از مشرق‌زمین به آن سرزمین رسیده، بناحق تصاحب کرده است. با مطالعه‌ی مطالب تاریخی مربوط به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن، در حقیقت وامی را که نسبت به موسسان واقعی تمدن اروپا و آمریکا داریم ادا کرده‌ایم».

(مشرق زمین گاهواره‌ی تمدن)
مورخین معتقدند، به دشواری می‌توان گفت کدامیک از فرهنگ‌ها و تمدن‌های جاری در مشرق زمین در هزاره‌های قبل از میلاد، بر یکدیگر پیشی داشته‌اند. اگر چه قدیمی‌ترین آثار مکتوب بشری به خط سومری است اما این ممکن است در نتیجه اوضاع و احوال و تصادفات خاصی باشد و از این راه نمی‌توان نتیجه گرفت که تمدن سومری نخستین تمدن بشری بوده باشد. اما قدر مسلم آن است که تمامی این تمدن‌ها از یکدیگر تاثیرپذیرفته‌اند و بوسیله‌ی تجارت و بازرگانی و یا از طریق جنگ و سلطه، فرهنگ‌های خود را به یکدیگر منتقل ‌کرده، آن را از یکدیگر به امانت گرفته و یا وارث بلامنازع تمدنهای پیش از خود شده‌اند. تاریخ نشان داده است که همواره هر ملتی فرهنگ و تمدن‌ ملت‌های دیگر را ‌گرفته و با نبوغ و ابتکار خویش درهم‌آمیخته و تمدن نوینی را بنیان گذاشته است. به همین خاطر است که می‌گوییم تاریخ متعلق به یک نژاد و یا یک تمدن خاص نیست و همه‌ی ملتها در پیدایش و رشد آن سهیم‌ بوده‌اند.
سومر: اما بر اساس قرائن و شواهدی می‌توان احتمال داد که قدیمی‌ترین تمدن شاخص، تمدن «سومری» باشد که در منطقه‌ی بین‌النهرین (سرزمینی میان دجله و فرات) شکل گرفته و قدمتی 6000 ساله دارد. باستان‌شناسانی که اخیرا چند شهر بزرگ سومری را کشف کرده‌اند از تمدنی عظیم و کم‌‌نظیر در آن دوران خبر می‌دهند. البته گروهی از مورخین معتقدند که 1500 سال قبل از تمدن سومری، تمدنی در منطقه عیلام (شهر شوش کنونی در ایران) در جریان بوده و بازرگانی آنان از مصر تا هند امتداد داشته است. در همین‌جاست که نخستین چرخ‌کوزه‌گری آشکار شده، بلکه نخستین چرخ ارابه نیز پیدا شده است.
مصر: در همین زمان (3000 تا 4000 سال ق م) تمدنی در مصر جریان داشته که بررسی آن همواره اعجاب باستان‌شناسان را برانگیخته است؛ بعقیده محققین، اکتشاف تاریخ مصر باستانی، یکی از درخشنده‌ترین فصول علم باستان‌شناسی به شمار می‌رود. ویل دورانت در این رابطه می‌نویسد «نخستین پیشرفت‌های بشری، در زمینه‌ی کشاورزی، استخراج معادن، صنعتگری و مهندسی در سرزمین مصر روی داده است. اختراع کاغذ و مرکب، شیشه، پارچه‌ی کتانی، ساعت و حروف الفبا از کارهای مصریان است. همین مصر است که ساختن لباس و زینت‌آلات و خانه و اثاث آن را بهبود بخشید و اصلاحاتی را در اوضاع و احوال اجتماعی و شئون زندگی سبب شد. از لحاظ پیشرفت مفهوم حکومت، نظم عمومی، سرشماری، تعلیمات ابتدایی و متوسطه و حتی تعلیمات خاص برای تربیت کارمندان اداری، مصریان پیشتاز بوده‌اند. همین مردمند که سبب پیشرفت هنر خط‌نویسی شده و ریاضی و هندسه و ادبیات و پزشکی را ترقی داده‌اند. این مصریان بودند که برای نخستین بار تعریف دقیقی برای ضمیر فردی و ضمیر اجتماعی وضع کردند. به اندازه‌ای که اینان در هنرهای معماری، مهندسی، مجسمه‌سازی و هنرهای کوچک پیش رفتند و به این هنرها استحکام و قدرت بخشیدند، پیش از آنان ملتی به این حد نرسیده بود. این تمدن هرگز از بین نرفت و میان پارسیان و یهودیان و یونانیان دست به دست گشت، تا آنگاه که عنوان میراث فرهنگی تمامی بشر را پیدا کرد».
بابل: هیچ‌کس نیست که چون امروز به محل بابل قدیم نظر کند، بر خاطرش بگذرد که این سرزمین فقیر و بی‌حاصل و سوزان بر ساحل نهر فرات، روزگاری مرکز مدنیتی نیرومند و پر ثروت، و شاید واضع علم نجوم بوده باشد؛ و از همین نقطه بوده است که به ترقی علم پزشکی کمک فراوان شده، علم لغت پدید آمده، نخستین قانو‌ن‌نامه تنظیم گردیده، اصول علم حساب و فیزیک و فلسفه به یونان آموخته شده، پاره‌ای از اطلاعات علمی و معماری به مسلمانان انتقال یافته و از راه ایشان(مسلمانان)، روح خفته‌ی اروپای قرون وسطی را بیدار ساخته است. چون آدمی در برابر دو نهر خاموش دجله و فرات بایستد، بدشواری می‌تواند باور کند که این دو نهر بوده است که سومر و اکد را آبیاری می‌کرده و باغ‌های معلق بابل(جزو عجایب هفت‌گانه) از آن سیراب می‌گردیده است.
بابل از لحاظ تاریخ و نژاد مردم آن، نتیجه‌ی آمیختن اکدیان(تیره‌ای از سامیان؛ منسوب به سام پسر نوح) و سومریان با یکدیگر به شمار می‌رود. این تمدن که در 2000 سال قبل از میلاد مسیح شکل گرفته در قسمت‌های جنوبی بین‌النهرین و شهرهای سومری قرار داشت. نخستین پادشاه آنان «حمورابی» اولین قانون‌نامه‌ی تاریخ را مدون کرد و بواسطه‌ی آن حکمرانی خود را بر بابل تثبیت نمود. بعد از وی «بختنصر» پادشاه خونخوار معروف(در قساوت وی همین بس که مادر خویش را به قتل رساند) با فرمان‌روایی مقتدر خویش توانست قشون مصری را شکست دهد و فلسطین و سوریه را به زیر سلطه‌ی خویش درآورد.
آشور: در گیر و دار حوادث تاریخی آن زمان(1500 سال ق م)، تمدن جدیدی در شمال بابل و در حدود پانصد کیلومتری آن پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. چون قبایل کوهستانی مجاور سرزمین‌های این تمدن جدید، پیوسته آن را تهدید می‌کردند، مردم آنجا ناچار بودند که برای جلوگیری از این حملات زندگی سربازی سختی برای خود اختیار کنند. در نتیجه بر آن مهاجمان چیره شدند و بتدریج شهرهای عیلام و سومر و اکد و بابل را نیز مسخر خود ساختند، و بر فنیقیه و مصر دست یافته و مدت دویست سال با نیرومندی خشونت‌آمیزی بر خاورمیانه فرمان‌روایی کردند. وضع سومر نسبت به بابل، و پس از آن وضع بابل نسبت به آشور، شبیه وضعی بود که جزیره‌ی کرت نسبت به یونان، و پس از آن یونان نسبت به روم پیدا کرد. به این معنا که در هر یک از این دو دسته، نخستین سرزمین مدنیتی را ایجاد کرده، دومی آن را به سرحد کمال رسانیده و سومی آن را به میراث برده و از خود کمی بر آن افزوده است.
هند: تا چندی پیش عقیده بر آن بود که نخستین تمدن هند را آریایی‌هایی پایه‌گذاری کرده‌اند که از سواحل دریای خزر به سمت این منطقه کوچ کرده بودند. اما تحقیقات اخیر باستان‌شناسی حقیقت دیگری را نشان می‌دهد و وجود یک زندگی شهری تکامل‌یافته در هزاره ی سوم و چهارم قبل از میلاد را در منطقه‌ی سند و پنجاب امروزی اثبات می‌کند. در کشفیات جدید باستان‌شناسان، چهار یا پنج شهر برجسته از زیر خاک بیرون آمده است که در طول خیابان‌های پهن و کوچه‌های تنگش صدها خانه و مغازه‌ی آجری دیده می‌شود و در مواردی دارای چند طبقه نیز بوده‌اند. در اکثر این خانه‌ها چاه حمام وجود داشته و یک شبکه‌ی دقیق فاضلاب آن‌ها را به هم متصل می‌کرده است. اوضاع اجتماعی این شهرنشینان دست‌کم با آنچه در سومر یافته شده برابری می‌کند و از آن‌هایی که در همین زمان در سرزمین بابل و مصر رواج داشته برتر است. عجیب‌تر آنکه پایین‌ترین طبقات این آثار به‌جای مانده، از نظر هنری از لایه‌های بالا تکامل‌یافته‌تر است، چنان‌که گویی حتی این آثار کهن نیز، خود از تمدنی بوده‌اند که صدها یا شاید هزارها سال از قدمت آن می‌گذشته است. بعدها آریایی‌ها به این سرزمین هجوم آورده و بر بومیان آن غلبه پیدا کردند. این مردمان جدید در طی سالهای متمادی رنگ تمدن و فرهنگ بومیان را به خود گرفتند و با استعداد و ابتکار خویش آن را به اوج رساندند.

سرزمین هند بخاطر ثروت‌های بی‌پایان خدادادیش همیشه در طول تاریخ مورد توجه ویژه‌ی کشورگشایان بوده است. نخست پادشاهان ایرانی بر این سرزمین مسلط شدند و آن‌ را قسمتی از مستعمره‌ی خویش قرار دادند. بعد از آنان اسکندر مقدونی هند را فتح کرد و آن را فرمان‌بردار خویش نمود. بعد از وی پادشاهان محلی بر قسمت‌هایی از این سرزمین حکمرانی کردند تا اینکه در سال 700 میلادی مسلمانان سند را به تسخیر خویش درآورده و آن را جزو قلمرو اسلامی قرار دادند. سپس در قرن دهم میلادی ترکان غزنوی بر هند هجوم آورده و زمام امور آن را در دست گرفتند. به تبعیت از غزنویان سلاطین دیگر ایرانی هم،‌ چون تیمور لنگ بر این منطقه استیلا پیدا کرده‌اند. و سرانجام غربی‌ها بوده‌اند که در قرون اخیر سلطه‌ی خود را بر این آب و خاک تثبیت نموده و از مظاهر بی‌پایان آن بهره‌مند شده‌اند.
دین در هند قدرت و اهمیت فوق العاده‌ای دارد. اینکه هندی‌ها بارها به حکومت‌های بیگانه گردن نهاده‌اند و در مقابل آنان از خود مقاومتی نشان نداده‌اند به این دلیل بوده که برای آنان فرقی نمی‌کرده است که چه کسی، بیگانه یا خودی، بر آنان حکومت و یا از آنان بهره‌کشی نماید. مسئله‌ی اساسی دین بود نه سیاست، روح بود نه جسم، زندگی‌های بی‌پایان بعدی بود نه زندگی فناپذیر مادی. در قرن بیستم آن که برای نخستین بار در تاریخ، سراسر هند را متحد کرد پارسا مردی بود(مهاتما گاندی) نه سیاست‌مداری. ویل دورانت معتقد است «تاریخ در ریاضت‌طلبی و خودداری از لذایذ نفسانی هنوز مردمی چون مردمان هند به خود ندیده است. آنان چنان بر خود سخت می‌گیرند که عقل آدمی در حیرت فرو می‌رود. هر روز تن خود را به خاکستر می‌آلایند و هفته‌ها و ماه‌ها را با کمترین غذای ممکن سپری می‌کنند. گوشه‌نشینی و عزلت‌طلبی جزوی جداناشدنی از زندگی آنان است». پرداختن به دین و آیین مردم هند از حوصله و ظرفیت این بحث خارج است و فقط به ذکر این نکته بسنده می‌گردد که در طول تاریخ، همیشه چندگانی(پرستش خدایان متعدد) شریعت اصلی مردمان این سرزمین بوده و اگر چه در مقاطعی اسلام و مسیحیت پیروانی را در این خطه برای خود یافته‌اند اما شرایع آسمانی هرگز بعنوان شریعت اصلی در هند مطرح نگردیده‌اند.
هند همانطور که کشوری پرجمعیت و دارای چند زبان است، از نظر اقلیم، نژاد، ادبیات، فلسفه و هنر هم تقریبا به همان اندازه گوناگون و متنوع بوده و هست. در گسترش علوم، چون دین هسته‌ی اصلی زندگی مردم بود، بیشتر علومی مورد توجه قرار می گرفت که به دین یاری می‌داد. بعد‌ها در دوره‌ی تسلط اسلام بر این سرزمین، علومی مانند جبر، هندسه، فیزیک، شیمی و زیست‌شناسی پیشرفت‌های فوق‌العاده‌ای کردند. هندی‌ها در امر تعلیم و تربیت در طول تاریخ خوش درخشیده‌اند. ادبیات هند ادبیات غنی و تاثیرگذار و مملو از تعبیرات و تمثیلات عرفانی است؛ در قدمت و اصالت هنرشان نیز، انسان مبهوت و متحیر می‌ماند. یکی از مورخین یونانی در زمان تسلط اسکندر بر هند اخلاق هندیان را اینگونه توصیف می‌کند «به خاطر درست‌کاریشان آن‌ها را تحسین می‌کنم. چنان معقولند که به ندرت کارشان به دادگاه می‌کشد، و چندان شریف‌اند که نه بر درهایشان قفلی هست و نه برای پیمان‌هایشان تعهدی کتبی می‌سپارند. این‌ها بی‌نهایت راستگویند».
ویل دورانت در پایان 250 صفحه توصیف تمدن و فرهنگ هندی، اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند «مورخ نمی‌تواند تاریخ هند را مانند تاریخ مصر، بابل یا آشور به پایان برساند، زیرا تاریخ هند همچنان در تکامل، و تمدن آن هنوز در کار خلاقیت است. فرهنگ و ادبیات امروز این کشور از راه تماس با جهان خارج از خود، جانی تازه گرفته است و همواره ستودنی است؛ اما هنوز از نظر روحی با خرافات و الاهیات خود در کشمکش است، و نمی‌توان گفت که اسیدهای علم نوین با چه سرعتی این خدایان بیرون از شمار را در خود حل خواهد کرد. جهان غرب در دستور زبان و منطق و فلسفه و هیپنوتیسم و بالاتر از همه‌ی اینها اعداد و ارقام اعشاری خود را مدیون هند می‌داند. اما اینها جوهره‌ی روح هند نیستند و ما منتظریم تا مردمان این سرزمین در آینده، روح وارسته و ضمیر روشن‏بین خود را به ما منتقل کنند و فصل جدیدی در زندگی غربی ما بگشایند».
چین: یکی دیگر از تمدنهایی که مورخان از آن به شگفتی یاد می‌کنند، تمدن «چین» است که در آسیای خاوری(شرقی) شکل گرفته و قدمت آن به 2000 تا 2500 سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد. ویل دورانت معتقد است، حکومت پادشاهی که تا هزاران سال نظام سیاسی چین را تشکیل می‌داد به دست جهان‌گشایان پدید نیامد، بلکه از اجتماعات کشاورزانی شکل گرفت که برای دفاع از مزارع خود در مقابل وحشیان پیرامون، با قبول رهبری مشترک، با یکدیگر متحد می‌شدند و برای خویش شهرکی با برج و بارو می‌ساختند. (تعداد این شهرکها را متجاوز از هزار و هفتصد عدد تخمین می‌زنند) این شهرکها بتدریج به یکدیگر پیوستند و کشور چین را با پادشاهی یگانه تاسیس کردند.
دورانت تمدن چین را به سه دوره‌ی عصر فیلسوفان، عصر شاعران و عصر هنرمندان تقسیم می‌کند و می نویسد «یکی از کهن‌ترین و غنی‌ترین تمدن‌های زنده‌ی بشری، تمدن چین است. سنت‌های شعری آنان به 1700 سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. فلسفه‌ی کهنسالی دارند که اگر چه خیال‌آمیز است اما عملی است و اگر چه عمیق است اما دریافتنی است. چینی‌سازی و پیکرنگاری آنان استادانه و در نوع خود بی‌نظیر است. سازمان اجتماعی آنان بیش از سایر سازمان‌های اجتماعی تاریخ تاب آورده و انبوه‌‌ترین جمعیت‌ها را سامان بخشیده است. شکل حکومت آنان تا زمانی که بر اثر انقلاب نابود شد همواره کمال مطلوب فیلسوفان بود. جامعه‌ی آنان همواره از فرازها و نشیب‌های بابل و آشور و ایران و یهودستان و آتن و روم و اسپانیا در امان بوده و در عصری که یونانیان در توحش بسر می‌بردند، متمدن بوده است». ویل دورانت در تشریح اوضاع اخلاقی و اعتقادی چینی‌ها سخن‌ها رانده و آنان را در عین موهوم‌پرستی و شکاکیت، پرهیزگار و عقل‌گرا می‌داند؛ و تاریخ بر همین گواهی می‌دهد که مردمان چین همواره انسان‌هایی ریاضت‌طلب و خوددار بوده‌اند و در آینده (بخش سوم) خواهیم گفت که همین روحیه‌ی خودساخته‌ی آنان در برخورد با اسلام چگونه خاضع و متواضع گردید.
ویل دورانت در اینجا فصل دیگری را نیز می‌گشاید و تمدن قوم یهود(بنی‌اسرائیل) را بررسی و آن را یکی از تمدن‌های برجسته آن زمان می‌نامد؛ و از پادشاهان قدرتمند آن چون داوود و سلیمان یاد می‌کند. اما بدلیل طولانی شدن بحث، از پرداختن به آن خودداری می‌گردد
.

فهرست:
1- قسمت اول (منابع مورد استفاده)، (مشرق زمین گاهواره‌ی تمدن)
2- قسمت دوم (پارس؛ نخستین امپراطوری بزرگ)
3- قسمت سوم (اروپا متمدن می‌شود)، (اسلام رخ می‌نماید)


  مشخصات                                                                                                    نظرات شما ()